اخبار
پنجشنبه، 21 مرداد 1395
خشت اول بنای موفقیت

خشت اول بنای موفقیت


ادیسون فکر می‌کرد ساخت لامپ فقط دو هفته کار دارد اما عملا دو سال و اندی طول کشید تا اختراعش را تکمیل کند. او در این مدت، 6000 رشته کربنی را امتحان کرد تا بالاخره به آنچه می‌خواست، رسید. این یعنی 6 هزار بار شکست که البته خیلی‌ها تحمل آن را ندارند اما ادیسون داشت. خیلی از ما دور رویاهایمان را خط می‌کشیم و بی‌خیال‌شان می‌شویم چون این کار، مخاطراتی دارد. خطر کردن هم با شکست عجین است ولی ما، بیشترمان، دوست نداریم شکست بخوریم.ما آدم‌ها فکر می‌کنیم واژه «شکست» متضاد کلمه «موفقیت» است. شکست، قدم اول در کسب هر موفقیتی است و اگر چنین باوری نداشته باشیم و آن را به کار نبندیم، خیلی زود دلسرد می‌شویم و هرگز به موفقیت نخواهیم رسد.
اما اکثر ما در زندگی روزمره وقتی با شکست رو به رو می‌شویم سرخورده می‌شویم و دست از کار می‌کشیم. خودمان را سرزنش می‌کنیم که «دیگر از من گذشته «من برای این نوع کارها ساخته نشده‌ام.» و به این ترتیب برای همیشه پرونده آن کار را می‌بندیم.

نیروی عظیم شکست را بشناسید

هر شکستی، حتی بدترین شکست‌ها، درون خود نیرویی ارزشمند دارد. به این شرط که بتوانیم آن را بشناسیم و بر اساس آن ساختار جدیدی بنا کنیم. باید به اشتباهات‌مان نگاه کنیم‌ و از آنها درس بگیریم وگرنه، جادوی شکست، قدرت خود را از دست می‌دهد و فقط دلسردتر می‌شویم. یادتان باشد که شکست به این معنی نیست که ‌ارزش، ‌هوش یا توانایی شما از قبل کمتر شده است.

از شکست‌تان درس بگیرید

شکست فقط وقتی مفید است که از آن درس بگیریم. چه چیزی عامل اصلی بروز این شکست بوده است؟ با خودتان صادق باشید. سعی کنید خیلی دقیق به مساله نگاه کنید. مشکلات خود را بشناسید و مسوولیت آنها را به عهده بگیرید.
درس گرفتن از شکست مهم است اما از آن مهم‌تر آگاهی و دانشی است که به دنبال آن نصیب‌تان می‌شود. به خودتان به شکلی متفاوت، مثلا از چشم یک غریبه، نگاه کنید و سعی کنید، ببینید چه استعدادها و توانایی‌های پنهانی در شما وجود دارد.

برای دلسرد شدن همیشه زود است
خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم کاری که داریم انجام می‌دهیم، درست است اما نمی‌فهمیم چرا نتیجه دلخواه را نمی‌گیریم. نمی‌فهمیم که چرا آن‌طور که باید، پیشرفت نمی‌کنیم. پس دلسرد می‌شویم و کار را رها می‌کنیم. اما یادتان باشد، راز بزرگ یک شکست موفقیت‌آمیز این است که به قدرت شکست ایمان داشته باشید حتی وقتی احساس می‌کنید به آخر خط رسیده‌اید. شکست، بخش‌ اجتناب‌ناپذیر زندگی و هر موفقیتی است. گاهی کوچک است، گاهی بزرگ اما اگر بدانیم که این ماییم که می‌توانیم شکست خود را به نیرویی مثبت یا منفی تبدیل کنیم، دیگر پذیرش آن سخت نیست.

با کسانی همنشین نشوید که قدر شکست را می‌دانند
جهان پر است از آدم‌هایی که قدر شکست را نمی‌دانند. اینها همان‌هایی هستند که به ما می‌گویند: «به ریسکش نمی‌ارزد، مگر بی‌کاری؟، حوصله داری؟، سرت درد می‌کند؟» همان‌ها که اهداف‌مان را «محال، ناممکن، عجیب و غریب و نشدنی» می‌دانند. بهتر است از این آدم‌ها دوری کنید با افراد موفقی که از موقعیت‌های مشابه سربلند بیرون آمده‌اند، صحبت کنید. ببینید آنها چه کار متفاوتی کرده‌اند. داستان خود را با آنها مقایسه کنید. شکست‌تان را قایم نکنید. هر چه بیشتر آن را پنهان کنید، روحیه‌‌تان را بیشتر می‌بازید. در مورد ضعف‌ها و حسرت‌هایتان با خودتان و دیگران روراست باشید. این کار نه تنها از لحاظ عاطفی به سودتان است بلکه فرصت‌های جدیدی را هم در اختیارتان قرار خواهد داد.
خلاصه این‌که: اگر می‌خواهید در کار خود موفق باشید، باید یاد بگیرید که شکست را با روی باز بپذیرید و آن را خشت اول بنای موفقیت قرار بدهید. آنها که در زمینه‌های مختلف پیشگام بوده‌اند، اغلب‌شان آدم‌هایی خطرپذیر، خوش‌بین و البته سرسخت‌اند. آدم‌هایی که می‌دانند چه طور بعد از شکست، تجدید قوا کنند.

 شکست می‌تواند شما را باهوش‌تر و باتجربه‌تر کند. شکست به شما ترحم، مهربانی و فروتنی می‌آموزد. به شما حسی جدید و متفاوت می‌دهد تا با دنیای پیرامون خود بیشتر ارتباط برقرار کنید. فقط و فقط به این شرط که شما به او این اجازه را بدهید. این همان سویه مثبت شکست است که می‌تواند از شما یک آدم موفق بسازد.
منبع: تبیان