اخبار
پنجشنبه، 02 مهر 1394
انتظار و دید کودکان و نوجوانان نسبت دنیا

انتظار و دید کودکان و نوجوانان نسبت دنیا

ای کاش بزرگسالان، خصوصاً مدیران و معلمان، می توانستند دنیا را از دیدگاه کودکان و نوجوانان می دیدند و می توانستند با کفشهای ایشان راه بروند! و این مشکل بزرگ والدینها و معلمان است. کودکان و نوجوانان چیستند؟ کیستند؟ چه نیازها و رغبتهایی دارند؟ و چه انتظارهایی؟ در اینجا به چند نکته ی مهم و تعیین کننده اشاره می کنیم:
1. موفقیت هر معلم با میزان و وضع شناخت او از دانش آموزان نسبت مستقیم دارد.
2. کودکان و نوجوانان طبعاً علاقه مندند یاد بگیرند و توطئه گر نیستند و اگر دشواری یادگیری یا انضباطی پیدا می کنند غالباً در نتیجه ی غفلت خانواده ها و مدارس است.
3. یادگیری بدون فرصتِ مساعد و محرک، غیرممکن است.
4. نقش اساسی و مهم خانواده ها و مدارس در تربیت کودکان و نوجوانان، فراهم آوردن محیط یا فرصتهای مناسب و محرک برای تغییر رفتار (تربیت) است.
5. پیدایش نیاز و رغبت به یادگیری و تغییر رفتار، درواقع، محور فعالیتهای آموزشی در خانواده ها و مدارس است.
6. کودکان باید یاد بگیرند که چقدر و چگونه از تلویزیون یا سایر وسایل ارتباط جمعی استفاده کنند و نباید به ایشان اجازه داد که بیشتر ساعات فراغت خود را به تماشای تلویزیون، سپری کنند.
در جهان امروز، چگونه زیستن، مهارتی است آموختنی؛ زیرا پیچیدگیهای فراوان دارد.
7. تحقق یادگیری را در تغییر افکار و اعمال (رفتار) یادگیرنده می توان ملاحظه کرد اگرچه ممکن است در بلندمدت دیده شود.
8. یادگیری (آموختن) فرایندی است کاملاً شخصی، که در گذشت زمان انجام می گیرد و شتاب بردار نیست.
9. افراد بشر در همه ی فرهنگها می کوشند دنیای اطراف خود را بشناسند به منظورهای: دانستن، تغییردادن، و کنترل آن.
10. این شناخت زمانی معتبر است که به روشهای علمی به دست آمده باشد. و این مأموریت علوم متعدد و متنوع است.
11. روان شناسی جدید به تحلیل علمی و تبیین علمی رفتار انسان می پردازد.
12. روان شناسی جدید در حوزه ی رفتار کودکان و نوجوانان به ما کمک می کند که:
* ایشان را دریابیم.
* بدانیم رفتار ایشان تحت تأثیر چه عواملی تغییریافته یا تغییر می یابد.
* بدانیم شخصیت ما معلمان، چه تأثیری در رفتار ایشان دارد.
* دریابیم چگونه یاد می گیرند و برای یادگیری فعال و مؤثر به چه نوع آمادگیها و فرصتها و امکانات نیاز دارند.
* نیازها و رغبتهای ایشان را چگونه دریابیم و چگونه درسها را به آنها ارتباط دهیم که در غیر این صورت یادگیری غیرممکن است.
* به طور کلی، چگونه محیط یا موقعیت (مجموعه ی شرایط مؤثر در یادگیری) را برای یادگیری لذت بخش فراهم کنیم. و مدرسه و کلاس را به شکلی درآوریم و اداره کنیم که کودکان و نوجوانان از بودن در آنها لذت ببرند؛ و به تفکر و چالش برانگیخته شوند.
* بدیهی است که شناخت دیگران بدون شناخت خویشتن تقریباً غیرممکن است پس باید پیش از کوشش به شناخت دانش آموزان و دانشجویان به شناخت خویشتن:
* آنچنان که هستیم،
* آنچنان که می توانیم بشویم،
* و آنچنان که باید باشیم
تلاش کنیم که این شناخت، مقدم بر سایر شناختها در حوزه ی آموزش- پرورش است. و نیز وضع همین شناخت طبعاً در مدیریت یادگیری ما در مدرسه و کلاس کمک خواهد کرد. به عبارت دیگر، خودشناسی هر معلم نخستین گام در تربیت و تدریس است.
* همزمان با مطالعه ی روان شناسی باید به مطالعه زیست شناسی و زبان شناسی نیز بپردازیم بدون اینکه از مطالعه ی جامعه شناسی، خصوصاً روان شناسی اجتماعی غافل باشیم.
* این واقعیت علمی را فراموش نکنیم که برای ما معلمان سه مقوله ی فلسفه و زبان شناسی و روان شناسی حکم سه زاویه یک مثلث را دارند یعنی از دانستن هیچ کدام، بی نیاز نیستیم.
* ما به عنوان معلم به نظریه خاصی در این حوزه های گوناگون علوم و معارف، تعصب نداریم و حرفه مان ایجاب می کند که از یافته های همه ی دانشها استفاده کنیم و بهره مند شویم.
مدیر و معلمان زنده و پویا می توانند مدرسه را زنده و پویا گردانند و زنده و پویا نگه دارند.
منبع: راسخون