اخبار
پنجشنبه، 17 مهر 1393

گزارشی از دومین تداکس تهران 2014


ایده ها، بال های پروازمان هستند
 تداکس تهران- سپتامبر 2014

تداکس تهران - سپتامبر 2014


تداکس تهران 2014 در دومین رویداد خود در 26 سپتامبر، جرقه  ایده هایی نو را زد. رضا پاکروان، دکتر داریوش محجوبی، دکتر نسرین حافظ پرست، سهراب پورناظری، رامین صدیقی، تندیس تناولی و دکتر امیر حسین ماحوزی آنجا بودند تا رویاها و ایده هایشان را با سایرین به اشتراک بگذارند و شروع کننده موجی باشند برای تغییر و شگفتی. تغییر واژه دلچسبی است اما هم جرئت می خواهد و هم الگویی که بیراهه را مشخص کند. آدمی شبانه روز در حال تفکر است اما شاید معنای انسانیت فراتر از فکر کردنِ صرف باشد. بال های تخیل و ایده پردازی انسان است که او را جلو می برد و معنای انسانیتش را تکمیل می کند. تداکس در کوچکترین اهدافش انگیزه ای می دهد برای رویاپردازی و ایده پروری.

TED چیست؟
تد یک سازمان غیر انتفاعی است که به «گسترش ایده های ارزشمند» اختصاص داده شده. این سازمان کار خود را با برگزاری اولین کنفرانس تد در حدود سی سال پیش (۱۹۸۴) شروع کرد. از آن زمان تد در راه حمایت از ایده های بزرگ، به مراتب رشد کرده و قسمت های زیادی را شامل میشود. در کنفرانس های تد، از پیشوایان اندیشه و عمل خواسته میشود تا بهترین سخنرانی زندگیشان را در ۱۸ دقیقه یا کمتر ارائه کنند. از جمله سخنرانان تد میتوان به افرادی مانند استیو جابز، بیل گیتس، الیزابت گیلبرت، استفان هاوکینز، جی کی رولینگز و ال گور اشاره کرد. (حتما سری به سایت TED.com بزنید و ویدئوهای این رویداد را به صورت رایگان دانلود کنید)
 

www.TED.com


TEDx چیست؟
با هدف گسترش ایده های ارزشمند، تد برنامه ای تحت عنوان تداکس را ایجاد کرد. تداکس ها رویدادهای مستقل و بومی هستند که مخاطبین خاص خود را با هدف بازسازی تجربه شرکت در کنفرانس تد، گرد هم می آورند.
تداکس تهران که سال گذشته اولین تداکس ایران را برگزار کرد، مجموعه ای از رویدادهای سالانه و بومی است که مانند ۹۰۰۰ تداکس دیگر در ۱۵۰ کشور جهان تحت لیسانس سازمان تد و به صورت مستقل برگزار میشود. مآموریت تد و کنفرانس های تداکس گسترش ایده های ارزشمند است. در این کنفرانس افراد پیشرو، نوآور و خلاق از جوامع گوناگون گردهم می آیند تا ایده های خود را در قلب تهران به اشتراک بگذارند.

رویداد تداکس تهران 2014
دومین تداکس تهران بعد از بررسی درخواست های افراد داوطلب، سخنران ها و شرکت کنندگان، کار خود را در تاریخ چهارم مهر 1393 شروع می کند. سخنان رضا غیابی برگزارکننده تداکس تهران در ابتدای برنامه شاید بهتر بتواند اهداف این گروه داوطلب را مشخص کند اساس رویدادها و تداکس ها چیزی بیشتر از یک قرار و وعده ای بزرگ نیست. جمعیتی با هدفی مشترک برای یک فعالیت مشترک دور هم جمع می شوند. فعالیت مشترکی که ما را دور هم جمع کرده، گسترش ایده های باارزش است. ما قضاوت درباره این ایده ها را به عهده شما می گذاریم و ما اینجا هستیم که نه فقط یک کنفرانس ببینیم، بلکه تجربه کنیم. در این تجربه همه شریک هستیم. محفلی که این فرصت را به هرکس که داستانی شنیدنی دارد می دهد تا ایده خود را گسترش دهد.

ماجراجویی حد و مرزی ندارد

 


 اولین سخنران انسانی است که اشتیاقش برای زندگی و ماجراجویی حد و مرز نمی شناسد و رکوردها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد. رضا پاکروان تصمیمی می گیرد که زندگی  مرفه اش را به مخاطره اندازد. «من ایستاده ام و به افق نامتناهی نگاه می کنم. مقصد من کیپ تاون، 18000 کیلومتر به سمت جنوب. برای آنکه به آنجا برسم باید از 3 قاره و 13 کشور رد شوم. ولی مسافرت من از چهار سال پیش شروع شده. چهار سال پیش من تحلیلگر اقتصادی و در بازار بورس لندن مشغول به کار بودم. وضع مالی خیلی خوب و یک شغل عالی و تمام چیزهایی که می تواند تعریف یک آدم خوشحال باشد. ولی یک چیز در زندگی من کم بود و آن آرزوی دیرین من بود. من تمام عمر از انسان هایی که غیرممکن ها را ممکن کرده بودند، ولی راحتی زیاد زندگی باعث شده بود یواش یواش شعله آتش این خواسته در درونم خاموش شود. و رفتن به یک مسافرت ماجراجویانه بزرگ یک آرزوی احمقانه به نظر می رسید. تا اینکه یک روز با خودم فکر کردم که بدترین اتفاق دنیا این است که تو پیر شوی و برگردی به پشت سرت نگاه کنی و حسرت بخوری که کاری را که باید می کردی انجام نداده ای».
او به توانایی خود اعتماد نداشت، می خواست کاری را انجام دهد که صد در صد در آن شکست می خورد اگر تمام وجودش را در آن نمی گذاشت« یکی از طرح ها این بود که از صحرای بزرگ آفریقا با دوچرخه رد شوم؛ یکی از سخت ترین شرایط برای بقای انسان. در مارچ سال 2011 برخلاف تمامی احتمالات من رکورد جهانی گینس را برای عبور از صحرای بزرگ آفریقا از آنِ خودم می کنم  این مسافرت به وسیله هیچ انسانی تکرار نشده. چرا کسی نتواسته این کار را بکند؟ چون این کار در مرز توانایی بشر است. من به زندگی معمولی برمی گردم، به 9صبح تا 5  بعداز ظهر همیشگی. ولی آرام و قرار ندارم. تصمیم می گیرم از شمالی ترین نقطه اروپا تا جنوبی ترین نقطه آفریقا را رکاب بزنم؛ طول کره زمین را. هنوز شروع نکرده، اضطراب کل بدن من را گرفته بود. این بار دیگر هیچ میزی نیست که پشت آن قایم شوم و هیچ حقوق آخر ماهی نبود که به آن تکیه کنم»اما رضا پاکروان استراتژی اتخاذ می کند تا بر ترسش فائق آید«نمی توانم به 18000 کیلومتر فکر بکنم، استراتژی خودم را عوض می کنم و فقط روی 180 کیلومتری که آن روز باید طی کنم، تمرکز می کنم. در 17 روز اول سفر باران های سیل آسای اسکاندیناوی نفس ما را بریده بود. در روسیه دچار چالش دیگری می شویم، کنار جاده پر از شیشه خردشده است و ما مجبور بودیم 8 بار در روز پنچری بگیریم. در جنوب روسیه پلیس جلوی ما را می گیرد و می گوید از اینجا به بعد شما وارد منطقه مرگ می شوید. داغستان همسایه چچن است، یکی از خطرناک ترین کشورهای دنیا.»
«وقتی دنیا را با سرعت دوچرخه می بینی، متوجه می شوی که مردم دنیا مثل همدیگر هستند. مهر و محبت و مهمان نوازی همه جای دنیا هست. ما در شرایطی وارد قاهره می شویم که در آتش جنگ می سوزد. بعد از عبور از خیابان های پر درگیری مصر وارد سودان سوزان می شویم. صبحانه و ناهار و شام ما می شود، نان بیات، تخم مرغ سوخته و باقالی. در نایروبی من دچار مالاریا می شوم و در کلینیک بدون امکانات آنجا، به تنها چیزی که فکر می کردم به  جلو رفتن بود. در کلینیکی که آنقدر وضعش خراب بود که با دستمال توالت زخم های من را پاک می کردند. به خودم می گفتم تو یک بازنده کامل هستی و چرا قبول نمی کنی که این کار فرای تو است صدای درونی من همچنان می گفت درست است که شرایط دشوار است اما ارزش ادامه دادن دارد.»
«در آفریقای جنوبی بعد از مدتی اولین نشانه های کوه تیبیل نمایان شد؛ سنبل انتهای آفریقا. آن لحظه به فکرم رسید کاری را که برایم ناممکن بود انجام دادم؛ 102 روز 18000 کیلومتر. آن لحظه بود که متوجه شدم هرچه تلاش بیشتر باشد، حس پیروزی بزرگتر است. سریال چهارقسمت من رو به اتمام است و از کانال های مختلف دنیا پخش خواهد شد. کتابم هم به زودی چاپ خواهد شد. اما چیزی که از این سفر برایم مانده این است که بزرگترین چیز برای رسیدن به یک هدف برداشتن قدم اول است. گاهی وقت ها باید خرد متعارف را نادیده گرفت و تنها شاید یک تصمیم جسورانه نیاز باشد. اگر من به عنوان یک آدم معمولی که هیچ گونه استعداد یا بافت ژنتیکی خاصی ندارد توانسته این کار را بکند، کاری که فرای طبیعت انسانی است، شما هم می توانید آن کار را بکنید.»

ما، در آستانه رنسانسی نو

آیا ما موفق می شویم نقشی در رنسانس آینده داشته باشیم؟ این بار ما می توانیم در رنسانس جدید نقش نوین و تعیین کننده ای داشته باشیم و این ما باشیم که تاریخ ساز می شویم .


 به گفته دکتر محجوبی، استاد مدعو دانشگاه آستین آمریکا و دانشگاه تهران، ما در آستانه رنسانسی نو قرار داریم. می خواست برایمان قصه بگوید. هم قصه گذشته است و هم آینده«قصه من چهار بخش دارد: رنسانس اروپایی، عصر اکتشاف، چاپ و آینده. رنسانس 6  قرن قبل در اروپا، ساختارهای جهان را تغییر داد. این تغییر بیشتر مبنی بر تغییر نگرش و تفکر بود.» دکتر محجوبی  پس از نشان دادن نقشه های مختلف جهان قبل از رنسانس، از نقش کلیدی کلیسا و تاثیر آن حتی در نمایش نقشه جغرافیایی صحبت کرد. کلیسا تعیین می کرد عالم چه شکلی باشد؛ به طوری که کشیشان کاتولیک برای آنکه بیت المقدس را در مرکز نقشه نشان دهند، رود نیل را به جای شمالی-جنوبی، شرقی-غربی کشیده بودند» او سپس از جاده های پر اهمیت 100 سال بعد از آن گفت؛ جاده های ابریشم و ادویه. هر دو در واقع دو شبکه هستند که دنیا را به هم متصل می کردند از 8  قدرت جهانی درست قبل از رنسانس نام برد که خاورمیانه هم جزئی از آن بود. ایران رابط بین جاده ابریشم و ادویه و در وسط دنیای قدیم قرار داردعصر اکتشاف همراه رنسانس دست در دست هم جلو رفتند. الان ما شاهد رنسانس نو هستیم. شروع آن را سال 2000 می دانند. او سپس نشانه های رنسانس گذشته را با حال مقایسه می کند.

بیمار مهم است یا بیماری؟!

ما با برچسب بیمار انسان ها را با یک دید می بینیم و به دنبال شناخت بیماری هستیم. واقعا جای شگفتی نیست که ما به بیماری ها نگاه می کنیم و نه انسان ها؟

 


 خیلی از ما معتقدیم تغییر و تحول بزرگ تنها در کشورهای توسعه یافته اتفاق می افتد. دکتر حافظ پرست اما معتقد است ایران می تواند منشا تحولی بزرگ باشد  «من ایران بزرگ نشدم و اولین باری که ایران آمدم 10 سالم بود. با اینکه پدرم خیلی تلاش کرد تا فارسی ما خوب شود.» اما در ادامه اشاره می کند که با این حال ارائه به فارسی برایش دشوار است و به زبان انگلیسی ادامه می دهد. «ما با برچسب بیمار انسان ها را با یک دید می بینیم و به دنبال شناخت بیماری هستیم. واقعا جای شگفتی نیست که ما به بیماری ها نگاه می کنیم و نه انسان ها؟ بیمار تمام خصوصیات خود را بازگو نمی کند، نه برای پنهان کردن، بلکه خودش خیلی شناخت ندارد.» با این مقدمه از تجربه خودش می گوید و اینکه پزشکی تنها جواب سوال هایش را نمی دهد«من بعد از 2 سال از بیمارستان بیرون آمدم و بعد از 7 سال درس خواندن به راه دیگری رفتم. علوم کامپیوتر درس بزرگی به من راجع به ورودی و خروجی داد. باید بفهمیم چه نوع انسانی بیماری دارد تا اینکه انسان چه بیماری دارد. با شناخت خود سیستم و ورودی آن، پرداختن به هر خروجی ممکن می شود.» او از نگاهی تازه سخن گفت و پیشنهاداتی برای تغییر این روند در ایران مطرح کرد.

ارزش موسیقی در چیست؟

 


 سهراب پورناظری، نوازند و موسیقی دان حاذق، به عنوان چهارمین سخنران روی سن آمد؛ کسی که با همکاری اخیر خود با همایون شجریان در آلبوم جدیدش، تحسین های زیادی را برانگیخته است. او ابتدا قطعه ای نواخت و اجرای منحصر به فردش با تشویق بسیار زیاد حاضرین مواجه شد.  پس از آن از تاثیرات موسیقی بر انسان گفت و وضعیت موسیقی در کشور را بررسی کرد. «درحالی که باید سالانه 200 میلیارد تومان وارد حوزه موسیقی شود، این مقدار به رقمی حدود 8-7 میلیارد می رسد که تبعات آن را می توان در خروج 20000 نفر از سال 1999 تا 2013 از صنعت موسیقی به شمار آورد» او پیشنهاد کرد که اگر افرادی که دانلود موسیقی می کنند بابت حق آن تنها ماهانه 500 تومان و سالانه 6000 تومان بپردازند، سالانه 274 میلیارد به حوزه موسیقی وارد شده. پورناظری اشاره کرد که قول می دهد موسیقی ایران بتواند با این پشتیبانی، در سطح اول دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد.

خوشبختی یعنی ...

«همیشه فکر می کنم من چقدر خوشبخت بودم که شوقم، شغلم شده. چیزی که برایت از همه چیز مهم تر است. جدی بگیرید، حتی اگر همه مردم دنیا فکر کنند شما بیمار هستید. الهام گرفتن و الگو داشتن شیوه ای از خلاقیت است و از آن ابایی نداشته باشید.»


 یک معلم، موسیقی دان، یک الگو و دنیادیده. رامین صدیقی به عنوام پنجمین سخنران از شغل خود می گوید و اینکه بنا به تصاویر متعارف در کشور، در این حوزه ناموفق است «عزیزم این کار نمی فروشد. اگر می توانی برو استودیو و دو تا از قطعه هایت را شش و هشت کن و برگرد بعد ببینم چه کار می توانم برایت بکنم." این فرد را تصور می کنید که پشت میز بزرگش نشسته، اضافه وزن دارد و در کار ساختمان سازی هم هست. گوش هنرمند را می برد و از درآمد آن کار، جیبش را پر می کند؛ اعتراف می کنم از این نظر به عنوان یک تهیه کننده موسیقی ضعیف عمل کرده ام.» خیلی وقت ها شنیده اید به داشته هایت تکیه کن، اما رامین صدیقی با این جمله مخالف است«خیلی خوشحالم که به داشته های خودم تکیه نکردم چون در این صورت یک نوازنده درجه سوم هم نمی شدم. اگر دنبال نداشته هایم هم می رفتم در فوتبال هم کسی نمی شدم. تحت تاثیر پدر و دایی ام آثار کلاسیک و موسیقی روز مثل پینک فلوید گوش می داد و با ذوق و شوق به همراه تکنولوژی خودکار بیک! صداهای مختلف و موسیقی های تلویزیون را ضبط می کرد؛ حتی فرمان های حکومت نظامی هایی که صادر می شد.»
در ادامه از اتفاق های ناممکن زندگی اش می گوید«من با کسانی معاشرت می کنم که زمانی دوست داشتم از فاصله 200 متری برایشان دست تکان بدهم. وقتی همسرم پیشنهاد همکاری با آقای علیزاده را به من داد، انقدر برایم دور از دسترس بود که لحظه ای حتی حسرتش را هم نخوردم. شاید یک سال هم نگذشت که ما همکاری کردیم و این اثر کاندید جایزه گرمی شد.» خوشبختی یعنی... «همیشه فکر می کنم من چقدر خوشبخت بودم که شوقم، شغلم شده. چیزی که برایت از همه چیز مهم تر است. جدی بگیرید، حتی اگر همه مردم دنیا فکر کنند شما بیمار هستید. الهام گرفتن و الگو داشتن شیوه ای از خلاقیت است و از آن ابایی نداشته باشید.»
در انتهای سخنرانی اش اشاره ای به فیلم "دیوانه ای از قفس پرید" می کند و دیدگاه زیبایی ادائه می دهد «جک نیکلسون در این فیلم همیشه می گوید من یک روز این آب خوری سنگی را بلند می کنم، این نرده ها را می شکنم و از این آسایشگاه فرار می کنم. یک بار که کلی زور زد و شاید 2 سانتی متر آب خوری بیشتر تکان نخورد، در جواب خنده بقیه گفت: بدبخت ها من حداقل تلاشم را کردم، شما چه کار کردید؟! من در تمام این سال ها تلاش کردم و برای من دری باز شد. در آن زمین کندم و کندم. درست است به گنج نرسیدم اما به یک چیز مهم تر رسیدم، من به آب رسیدم.»

از شاهنامه چه میتوان یاد گرفت؟!

 


تندیس تناولی از یک تغییر حیرت انگیز میگوید، بعد از ۲۰ سال برگشتن به ایران و اینکه چقدر برایش غریب بود. او از فردوسی مدد می گیرد، از تجارب شاهنامه می خواهد استفاده کند، تا روزنه ای فرهنگی باز کند. در پروژه ای با نام «خداوند رخش»و همکاری گروهی بزرگتر گام برمی دارد. دکتر ماحوزی بعد از خواندن پزشکی در دانشگاه ایران، با رفتن دنبال علاقه اش دکترای ادبیات خود را از دانشگاه تهران می گیرد. امیرحسین ماحوزی از جمشید  و رستم می گوید و اعتقاد دارد با قصه ها و فرهنگ خودمان باید برای فرهنگمان رهگشا باشیم. در آخر سخنرانی خودش اشاره می کند که اکنون در شرایطی قرار داریم که نیازمند رستم های بسیاری هستیم. رستم ها زاده نمی شوند مگر با مهربانی های مردمان ایران زمین به یکدیگر و تلاش برای یافتن هویتی اصیل.

مزد ما عشق است

«از یک سال پیش برنامه ریزی برای این کار را شروع کردیم. انتخاب و بررسی رزومه ها و هماهنگی های لازم برای این رویداد با وجود سختی های زیاد، شیرینی وصف ناشدنی برای همه ما به همراه داشت»


 گروهی که داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشت مالی تداکس تهران را برگزار کردند، از یک فرهنگ در این روند جهانی تد می گویند؛ از عشق به گسترش ایده هایی نو و بازکردن پنجره های جدیدی که شاید دیده نشوند. علیداد حسینی، مدیر عملیاتی تداکس تهران 2014، از مصایب کارهایشان می گوید و عشقی که با وجود مشغله زیاد تک تک اعضای تداکس تهران، آن ها را دور هم جمع کرده تا رویدادی نو را رقم بزنند«از یک سال پیش برنامه ریزی برای این کار را شروع کردیم. انتخاب و بررسی رزومه ها و هماهنگی های لازم برای این رویداد با وجود سختی های زیاد، شیرینی وصف ناشدنی برای همه ما به همراه داشت» او در آخر از سارا محمدی مؤسس و مشاور تداکس تهران، رضا غیابی برگزارکننده و صاحب امتیاز تداکس تهران و فرخ شهابی نیا مدیر فنی و تمام تیم تداکس تشکر می کند که رویای برگزاری رویدادی شبیه تد را در ایران ممکن کردند.

آناهیتا قشقایی

عکس ها از نوش آفرین موفق، مانی لطفی زاده و آناهیتا قشقایی است.

Courtesy of Tedx Tehran 2014

گزارش تصویری از دومین تداکس تهران 2014